پیرامون استراتژی

تجربه‌نگاری دانشجوی ارشد MBA

پیرامون استراتژی

تجربه‌نگاری دانشجوی ارشد MBA

۴ مطلب در خرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است

تنها خداست که می‌ماند

يكشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۷، ۱۲:۴۱ ق.ظ

مهمانی‌ها تمام می‌شوند

این مهمان است که اگر زرنگ باشد، ظرف غذایی، هدیه‌ای، گلدانی، چیزی با خودش می‌آورد برای دلخوشی تا مهمانی دیگری

خیلی دیر می‌شود تا رمضان بعدی

تا هنوز دلمان تر و تازه است و چشم‌هایمان روشن، یک یادگار کوچک، یک عادت خوب برای خودمان تا سال بعد نگه داریم.

  • سعیده پیرزاده

موسایی که عصا نداشت

سه شنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۷، ۰۳:۱۲ ق.ظ
دین صحیح

*
موسی صدر را دوست دارم، شاید چون دینِ عملیاتی، دینِ در متنِ زندگی، دین حاضر و قابل استفاده را دوست دارم و دینی که فقط محض خاطر رفع گرفتاری یا در مواقع خطر یا موقع مرگ از روی طاقچه پایینش بیاوریم را نه و به آن معتقد نیستم. امام موسی صدر حامل و پیروِ آیینی از نوع اول بود و در گوشه و کنار زندگی‌اش می‌شد شکوه این بنای بی‌نظیر الهی را دید. بنایی که هم خود در آن زندگی می‌کرد و حظِ زیبایی اش را می‌چشید و هم معمار بخش‌هایی از آن برای باقی مردم بود.
چهارده خرداد سالروز تولد اوست و با این حساب می‌شود گفت چهل سال است که ربوده شده و از او خبری نیست. امسال این ایام از خرداد را به خاطر این همه هم‌نشینی شور انگیز، دوست‌تر دارم.


**
شاید به مناسبت این ایام، خواندن جمله‌ی بالا خالی از لطف نباشد. موسی صدر در کتاب انسان آسمان یک جمله‌ی خیلی کلیدی دارد که من به مضمون می‌نویسمش. می‌گوید اگر یک جا نماز جماعت بر پا باشد و شما ببینید امامِ جماعت مثلا رکوع می‌رود در حالی که کسانی که به او اقتدا کرده‌اند در حال سجده یا کارهای دیگری هستند (و در واقع به امام توجهی ندارند)، نمی‌گویید این چه امامی و این چه جماعتی است؟ خب حکایت ما مسلمانان و امیرالمومنین (علیه السلام) همین است. حکایتِ امامی که نظم و هوشمندی و دقت و تدبیر و همه جانبه نگری‌اش و بلاغتش در کلام و سلیقه‌اش در برقراری ارتباط با مردم هوش از سر مسیحی و یهودی و بی‌خدا برده در حالی که رفتار بسیاری پیروانش بوی پیروی از او را نمی‌دهد. بی‌انصافی نیست؟


***
مدت‌ها قبل به همین مناسبت، یادداشتی نوشتم، که یک بار در همشهری جوان و بار دیگر با کمی ویرایش در سایت امام موسی صدر منتشر شد. اینجا بخوانید.
  • سعیده پیرزاده

شوری که کلمه دارد

سه شنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۷، ۰۲:۳۸ ق.ظ

لپ تاپم که از دست رفت، نزدیک یک سال و نیم آرشیوِ کارهای گرافیکی و یادداشت‌های مطبوعاتی‌ام را با خودش برد. روزهای خوبی که در هر دو زیسته بودم اما همچنان زنده و سر حال به مناسبت‌هایی سر راهم قرار می‌گیرند و خیالشان نیست! 

اواخر ازدیبهشت پارسال بود که تصمیم گرفتم مدتی برای جایی ننویسم، درست خاطرم هست که اصرار دبیر صفحه‌ی یادداشت‌های همشهری دو به هیچ نتیجه‌ای برای این که یادداشتی برای ماه رمضان بنویسم نرسید و پرونده‌ی نوشته‌های گاه و بیگاهم برای این طرف و آن طرف هم بسته شد. کلماتم میل به سکوت پیدا کردند. به این که مدتی به جای سخن گفتن، عمیق و دقیق فکر کنند. شنیده بودم خانم مرشد زاده به یکی از دوستانم گفته «راز گویی» نکنید. نویسنده‌هایی که به جای کشف سوژه خودشان را خرج می‌کنند در واقع بعد از مدتی چیزی جز خودشان برای عرضه ندارند. از سرمایه خرج می‌کنند و تمام می‌شوند، درست مثل عطری که بلااستفاده گوشه‌ای بدون در افتاده باشد. من عطر کلماتی که داشتم را دوست داشتم. آن‌هایی را که از کسی قرض نگرفته بودم و می‌دانستم تعدادشان زیاد و تازگی‌شان نامحدود نیست. بنابراین برای محافظت از جهان شخصی‌ام مصرانه گوشه‌‌‌ی دنیای ادبیات بدون حرکتی نشستم؛ اما بعد از مدتی فهمیدم حتی برای صفحه‌ی ساده‌ی مجازی خودم قادر به ردیف کردنشان نیستم، مگر به سختی.

دوران جدید و پیچیده‌ی فکری من از همینجا شروع شد. از نقطه‌ی گسستن پیوند ارتباطی‌ دلخواهم با جهان. از سکوت کلمات و فروکش کردن شور دنیای ذهنم، که راهی به بیرون نداشت و از آن فاجعه‌تر این که مجبور بودم بخشی از کار خودم را به صورت شفاهی جلو ببرم، که دشوار بود. کلمات برونگرای من، میل به دوری از توجه و اظهار وجود پیدا کرده بودند و این برای هر نویسنده‌ی درونگرایی اتفاقی نیست که به سادگی با آن کنار بیاید.به هر ترتیب، تصمیم دارم دوباره بنویسم. به امیدی که به کار کسی بیاید. همین امید، سرزندگی روزهای زنده‌ی نوشتن را در دلم نو می‌کند و انگیزه‌ام را برای دانستن بیشتر.


+بهانه‌ی این نوشته روبرو شدنم با یکی از یادداشت‌های قدیمی و دلتنگی‌ام برای روزهای یک سال گذشته بود؛ اینجا بخوانید.

  • سعیده پیرزاده

جزوه مدیریت مالی استاد تهرانی - جلسه 1 و 2

شنبه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۷، ۰۹:۳۴ ق.ظ
  • سعیده پیرزاده